۶ مرداد ۱۳۸۹

چگونگی تفکر

روزی مردی داخل چاله ای افتاد و بسیار دردش آمد...

یک روحانی او را دید و گفت :حتما گناهی انجام داده ای!

یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت!

یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد!

یک یوگیست به او گفت : این چاله و همچنین دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعیت وجود ندارند!!!

یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایین انداخت!

یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد!

یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پیدا کند!

یک تقویت کننده فکر او را نصیحت کرد که : خواستن توانستن است!

یک فرد خوشبین به او گفت : ممکن بود یکی از پاهات رو بشکنی!!!

سپس فرد بیسوادی گذشت و دست او را گرفت و او را از چاله بیرون آورد...!


آنکه می تواند انجام می دهد و آنکه نمی تواند انتقاد می کند.

جرج برناردشاو

۲۲ تیر ۱۳۸۹

شوریده دل

چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان نه به دستی ظرفی را چرک میکنند نه به حرفی دلی را آلوده تنها به شمعی قانعند واندکی سکوت......
-حسین پناهی